کلبه تنهایی
امشب کوچه های خراسان از عبور تو خالی می شوند و داستان غریبی تو با پر زدنت به پایان می رسد . ولی دستان روشنت ای چراغ هشتم ! هر روز بلوغ ماه را به هنگام اذان بر گلدسته های حرم و بزم آسمان قلب عاشقانت به تماشا می گذارد . یا علی بن موسی الرضا (ع) زمین از غم فراقت در پر خویش خزیده و تنها در مزار تو جرات سر بلند کردن دارد آنجا که دل های شکسته خود را چون کبوتران حرمت بر پنجره فولاد نگاه تو دخیل می بندیم و سر بر شانه های خیالت می گذاریم همان جا که طعم زخمی حاجت خود را با آب سقا خانه ات در گلوی نیاز خویش می ریزیم . حنجره نورانی ات جرعه نوش سم سیه دلان می شود و طنین هق هق زائرانت تا قیامت گلوی سوخته ات را یاد می کند . تنها تو از آن شاخه گل های پرپر امامت سهم دلهای شکسته این وطنی . ای امام غریب ، فکر پرنده های رو به پنجره ات را بخوان که صادقانه و ساده با ریسمانی درد خود را به ضریحت متصل کرده اند تا بی نوبت ترین طبیب جهان گوشه چشمی بر خاطر مجروحشان بیندازد . تو آن جگر سوخته ای که آب را به زائرانش هدیه می کند . زیرا فرزندان علی (ع) از عزیزترین های خود می بخشیدند و من در صحن تو به دنبال اشاره هایی می گردم که با آن حرف می زنی . هر روز به شوق تکرار خاطره تو و آهو ، آهوی دلمان از هر جا رمیده می شود . دوان دوان در سایه تو مأوا می گیرد تا دست هایت مثل ابری سخاوتمند بر سرمان ببارد . پس اشتیاق تند ما را حجاب کن یا علی بن موسی الرضا . همراه با کبوتران حرمت محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر می دهیم تا با زمزمه ملائک همراه شویم .