http://v110.ir/salavat/ http://v110.ir/salavat/ شهریور 91 - کلبه تنهایی


















سفارش تبلیغ
صبا ویژن


کلبه تنهایی

بعضی وقتها از احساسهایم کلافه میشوم

اونارو میزارم روی میز روبرویم

بعد زل میزنم به احساسهایم و می پرسم

چرا شما این همه مانع منید

چرا هی نمی گذارید به سرعت به جایی برسم که می خواهم

بعد بدون احساسهایم راهی خیابان می شوم

از دیدن کسی که نیاز به همراهی دارد

دلم نمی لرزد

پیرزنی که به سختی سوار اتوبوس می شود را میبینم

اما دلم نمی لرزد که صندلی را تقدیمش کنم

می ترسم

از این جوان بی احساس بودن می ترسم

زود راهی خانه می شوم

احساسهایم را بر میدارم و سر جایشان میگذارم

خداوند هیچ چیزی را بدون حکمت نیافریده

حتی همین احساسها

اگر آنها مانع سرعت منند

من آنها را خوب بکار نگرفته ام

خدای زیبا بخاطر این احساس های ناب

سپاس


نوشته شده در جمعه 91/6/31ساعت 4:18 عصر توسط یاس آبی| نظرات ( ) |